روز خونين
                                                                                       ناهيد بشردوست ناهيد بشردوست

روز ٢٣ دلو، وقتى خرشيد با دل خونين سر از پس کوه هاى مغرب بيرون ميکند و صفحه سپيد روز را در اسارت ميکشد؛ تقويم گذشت  لحظه ها آغاز ميابد .

لحظه هاييکه آبستن از اميدوارى ها و تداوم زنده گى بسوى بازجويى هدف است   ، لحظه هايي که گامها ، چشمها و مغز هاى انديشمند را براى دريافت راه  بسوى  زنده گى خوشبخت همکار بود . و لحظه هايي که هرکس براى دريافت  يک هدف مقدس در تفکر بود ؛بى آنکه زيگنال پيشينى از ايجاد خطر را در کنار خود احساس کنند  .

من نيز براى تعقيب هدف خويش راه دفتر را در پيش گرفتم ، از چهاراهى که زنده گى در آنجا به راحتى نفس ميکشيد، گذشتيم؛ صداى ارن امبلانس که از سرک جوار وارد مسيرموتر ما گرديد مرا متوحش ساخت ، براستى ازاين  هنگامه خاطره خوشى نداشتم   امبلانس  بشدت  تمام صف موتر هاى خورد و بزرگ جاده را ميشکست و به تندى به پيش ميشتافت .

در يک زاويه که فاصله زيادى با وقوع حادثه نداشت ،مردم صفوف پراگنده را  در دو کنار سرک ساخته بودند؛ اما هرقدر نزديک ميشدى، سراسيمه گى مردم را  احساس ميکردى ، امبلانس نيز بشدت وارد محل حادثه شد.

در آن لحظه از مقابل ما  موتر هاى رنجرپوليس نيز فرا رسيدند،افراد پوليس وارد محل حادثه شده  و به کمک قربانيان حادثه شتافتند؛ فضاهنوز هم با بوى  سوخته گى و دود مکدر بود . کمى نزديکتر رفتم  يک جوره پاى آغشته بخون را ديدم که بروى زمين افتاده بود؛ اما  از تنه آن اثرى نبود. انگار تنه اش به پارچه های کوچک گوشت که در آنجا پراگنده شده بودمبدل  شده بود. اما بوتل آب معدنى و  بيک لپتاب  در کنار آن جوره پا هاى آغشته بخون گوياى آن بودکه انسان آرزومندى  براى تعقيب هدفى از خانه برآمده است ،بى آنکه بداند که داستان زنده گيش ديگر خاتمه پذيرفته و در آخرين خط نکته پايان گذاشته شده است، بسوى پيگيرى هدفش ميشتابد .

در حاليکه از زنده گى دلگير شده بودم دريافتم که دوتن در حالي که لباس پلنگى برتن داشتند به رياست محابس حمله کرده هشت  تن از کارمندان آن رياست را به قتل رسانيدند   .

راه هاى موتررو مسدود گرديده در هرجاده گروهی از مردم اينسو و آنسو ميدويدند همه سراسيمه و مضطرب هستند ، هر کس مرگ را در سايه خويش همراه ميدانست بدون شک که زنده گى زمانى شيرين ميگردد که در لحظات اخير قرار گيرد و تلاش آدمها هم همين را ميرسانيد .

انتحارى که ميخواست وزارت معارف را اماج قرار دهد زمانى از پا در آورده ميشود که در قدم نخست سر بازى را که در آن نزديکى ها گشت زنى ميکرد، مجروح ميسازد. اما خوشبختانه بزودى ازسوى سرباز ديگر بالايش فير صورت ميگيرد که جابجا انفجار مينمايد .

در مرکزى ترين نکته شهر جايي که فاصله نه چندانى با ارگ رياست جمهورى دارد هم صداى فير ها شنيده ميشد موتر ها در جاده ها توقف نموده اند در آن ساحه مزدحم شهرکه هرروز چهر ه خروشان زنده گى را تمثيل مينمايد فيرمرمى فضارا غبار آلود ساخته بود .

کارمندان بيچاره وزارت عدليه که صداهاى مهيب چند انفجار را از منازل ديگر شنيده بودند با استفاده از زينه هاى سيار  براى خودشان راه فرار را جستجو ميکردند.

در حاليکه از زنده گى دست شسته بودند در لابلاى شليک مرمى ها و دادو فرياد آدمها در جستجوى هم بودند ، کسی پسرش را مى جست، کسى فرزندش را بنام صدا ميزدند، صدا هاى کودکان توأم با شيون و فرياد  هم شنيده ميشد که  مادر هايشانرا جستجو ميکردند . و وقتى هنگامه اين خبر از وراء رسانه ها پخش شد، چشمهاى بيشترى بدروازه هاى انتظار دوخته شد . انتظار خانواده ها براى وابسته گان شان زمانى فزونى ميگرفت که گوشها زمزمه هاى ناميمونى را از طريقه رسانه ها استماع مينمايند در پس آئينه چشمها که مکدراز هواى خاکسترى بود  اندوه سايه افگنده بود  شهر در يک تلاتم نامرعى قرار داشت .آن روز خونين که احساس نشد کی براى چى کشته شد و هدف تروريستان کى ها بودند؟ صفحه رنگين شده با خونش را  که شايد روزگارى بياد خون شهيدان بى گناه  آن روز ورق زده شده و روى آن حقايق اين قتل هاى بى هدف  درج گرديده و خوانده شود بست .

 شبى که شايد عده یی در پايان انتظار آمدن عزيزان شان رسيده و اجساد آنها را بدست آورده اند و شمارى در پس دروازه ها ى بيمارستانها در انتظار شب را به صبح رسانيدند و شمارى که هنوز هم در پى در يافت عزيز شان اند؛ اما از وى هنوز نشانى نه از مرگ و نه از زنده گيش را بدست آورده اند .

فرداى آنروز وزارت صحت عامه رقم کشته شدگان حوادث را ٢٩ تن اعلام نمود.

موصوف علاوه کرد که ٧٢ تن از مجروحين پس از پانسمان ازشفاخانه ها رخصت گرديدند اما درحال حاضر ٥٢ تن  مجروحين  درشفاخانه ها بستر هستند .

واما چرا اينهمه؟ درکدام  قانون  نگاشته شده که بر بى گناهان تعرض صورت گيرد ، آنى که براى دريافت مدد معاش حلال و اندک، صبح را در پس ميز دفتر از نهايت مجبوريت سپرى ميکند چرا آماج مرمى تو قرار ميگيرد؟ آيا خيلى قهر مانيست در برابر زنان ، کودکان ، وآدمهاى غير مسلح مقاومت نمودن و آنها را که هيچگاهی سد راه پيشرفت تو به منظور انجام اعمال تخريبى ات نميگردد؛ از پا درآوردن ؟اگر اين عمل ات بمنظور  دفاع  از هدفت که براى آن مبارزه مينمايى است با صراحت برايت ميگويم که موفق نخواهى شد .زيرا چرخ زنده گى ايستاده گى ندارد .


February 17th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها